داستان های واقعی SECRETS

داستان های واقعی Secrets

داستان های واقعی Secrets

Blog Article

بعد از مدت زیادی، جریان را برای نزدیکان خود تعریف کردند و تصمیم گرفتند که هرگز به آن جاده نزدیک نشوند.

دخترک در حالی که از شوک تصادف می‌لرزید پرسید: «میتونی درستش کنی پدر؟» پدر در حالی سرش را به نشانه‌ی منفی تکان می‌داد پاسخ داد: «نه. متاسفانه من فقط یک لاستیک زاپاس دارم.

نهرها در محوطه مسافرخانه باید در اطراف محل کلیسا تغییر مسیر می‌دادند و بسیاری معتقدند این انحراف آب تا حدی مسئول قرار گرفتن این منطقه در معرض انرژی تاریک است.
مجله
میهمانان در اوایل سال ۲۰۱۳ ناگهان چنان فشار کم آب را تجربه کردند که مدیریت هتل به‌سرعت زیرساخت‌هایشان را بررسی کرد.

دخترک فکر کرد که آن شخص پدرش است؛ اما هنگامی که سرش را برگرداند تا نگاه دقیق‌تری بیاندازد، متوجه شد که مرد غریبه‌ای است. مرد لباس سرهمی پوشیده و ریش پرپشتی صورتش را پوشانده بود. او چیز بزرگی را در دست چپش گرفته بود که با هر قدم به جلو و عقب تاب می‌خورد.

دانیل لوتز (در آن ماه که خانواده‌اش در آمیتیویل زندگی می‌کردند کودک بود)، می‌گوید که هنوز درباره زمان اقامتش در آن‌جا کابوس می‌بیند.

زمستان سال ۱۸۹۷ بود و مری جین هیستر مؤمن، از شهرستان گرین بریر ویرجینیای غربی، به تازگی دخترش را از دست داده بود. به گفته پزشک محلی، دختر تازه ازدواج کرده او، زونا، بر اثر نارسایی قلبی فوت کرده بود، اما خانم هیستر احساس می‌کرد چیزی بیشتر در مرگ ناگهانی فرزندش، اشتباه است.

مردم شهر به تایر برچسب شیطان‌پرستی زدند. او ظاهراً خود را از درختی در حیاط خلوت حلق‌آویز کرد. گفته می‌شود که پرون‌ها توسط روح او مورد حمله قرار گرفتند.

در این یادداشت از وبلاگ طاقچه قرار است که داستان‌های حقیقتا ترسناکی را به شما معرفی کنیم که اصل و اساس آن‌ها از دنیای واقعی گرفته شده است!

متأسفانه، هیچکدام نتوانستند مدت زیادی از این عمارت لذت ببرند. خانم پیتوک در سال ۱۹۱۸ و همسرش یک سال بعد از او، درگذشتند. نوه آن‌ها، پیتر گانتنبین، در سال ۱۹۵۸ تلاش کرد خانه را بفروشد، اما به دلیل خسارتی که طوفان ایجاد کرده بود، نتوانست.

دو گدا در خیابان نزدیک کُلوسیُو شهر رم کنار هم نشسته بودند. یکی از انها روی زمین صلیبی گذاشته بودو دیگری یک ستاره داوود.

او تاجری ثروتمند و آمریکایی است که تهدید به قتل شده و این موضوع را با پوآرو مشهور در میان می‌گذارد. به این شکل پای او با درخواست مستقیم مقتول کمی پیش از به قتل رسیدن به ماجرایی نفس‌گیر و پرکشش باز می‌شود. 

این قیمت حقیقتاً بیش از حد خوب بود که واقعی باشد، بنابراین لوتز، همسرش کتی، و پسرانشان دانیل و کریستوفر با قدردانی وارد خانه شدند.

اما چه معتقد باشید و چه نباشید، این ۱۱ داستان ارواح واقعی بدون شک شما را می‌ترسانند. از داستان واقعی هتل استنلی (که الهام‌بخش استفن کینگ برای نوشتن رمان «درخشش» بود) تا اشباح برده‌هایی که در مزرعه میرتلز سرگردان بودند، این داستان‌های واقعی ارواح ممکن است شما را وادار کنند که در مورد آنچه فکر می‌کنید می‌دانید، تجدید نظر کنید.

Report this page