The 2-Minute Rule for داستان های واقعی
The 2-Minute Rule for داستان های واقعی
Blog Article
۱۳ نوامبر بود که این جوان ۲۳ ساله حوالی ساعت ۳:۱۵ بامداد از خواب بیدار شد. دفیو به طور سیستماتیک به هر یک از چهار خواهر و برادر خود (یکی در سن ۹ سالگی) یکبار و به هر دو والدینش دو بار شلیک کرد؛ سپس به باری در آن نزدیکی فرار کرد و ادعا نمود که یک اوباش محلی خانوادهاش را به قتل رسانده است.
ریچارد رامیرز، قاتل سریالی، که با نام دیگر «استاکر شب» شناخته میشود، در دهه ۱۹۸۰ از این هتل بهعنوان خانه موقت خود استفاده کرد.
نهرها در محوطه مسافرخانه باید در اطراف محل کلیسا تغییر مسیر میدادند و بسیاری معتقدند این انحراف آب تا حدی مسئول قرار گرفتن این منطقه در معرض انرژی تاریک است.
راستان نامه
خدمتکار بی حوصله یک بستنی از ته مانده هاي بستنی هاي دیگران آورد و صورت حساب را بـه پسرک دادو رفت ، پسر بستنی را تمام کرد صورتحساب را برداشت و پولش را بـه صندوق پرداخت کرد و رفت…
دخترک فکر کرد که آن شخص پدرش است؛ اما هنگامی که سرش را برگرداند تا نگاه دقیقتری بیاندازد، متوجه شد که مرد غریبهای است. مرد لباس سرهمی پوشیده و ریش پرپشتی صورتش را پوشانده بود. او چیز بزرگی را در دست چپش گرفته بود که با هر قدم به جلو و عقب تاب میخورد.
او یک اتاق در طبقه آخر اجاره کرد. جک اونتروگر، قاتل سریالی اتریشی نیز مدت کوتاهی در هتل سیسیل زندگی کرد.
مجبورم برگردم به شهر و یکی رو پیدا کنم تا ماشینو یدک کنه. شهر از اینجا زیاد دور نیست. تو میتونی توی ماشین منتظر بمونی.» دختر با اینکه دلش نمی خواست گفت: «باشه. اما لطفا خیلی طول نکشه.»
کتاب به تاریکی خواهم رفت کار تحقیقاتی یک ژورنالیست زن به نام میشل مک نامارا بر پروندهی قاتل گلدن استیت است.
پس از گزارشهای جراید و مطبوعات از این اتفاقات غمانگیز بود که نویسندگانی مانند ادگار آلن پو دست به خلق داستانهای وحشتناکی با این مضمون زدند. فراوانی اشتباه گرفته شدن بیماران کاتالپسی با مردگان چنان بود که پزشکان و مسئولان گورستانها راهحلهای مختلفی را به کار گرفتند. اگرچه خود این چارهاندیشیها بعداً به وحشتهای تازهای دامن زدند.
شکارچی چتر رو میگیره بـه طرف پلنگ و نشونه میگیره و… بَنگ! پلنگ کشته میشه و میفته روی زمین!
گویا این کافی نبود، ظاهراً مسافرخانه توسط یک جادوگر نیز تسخیر شده است که قبل از دستگیری و قتل، در جستجوی یک سرپناه، به آنجا رفته بود.
البته، این نظریه، صرفا آخرین مورد در مجموعهای از تئوریها است. شاید در ماجرای این داستان ارواح واقعی، هیولاهای دریایی مقصر باشند.
» این نوارها آنقدر خوب و قانعکننده تهیه شده بودند که صدها نفر از میدانهای نبرد متواری شدند و به کوهستان پناه بردند. البته تمام سربازان ویتنامی فریب آمریکاییها را نخوردند. اما در هر دو حالت این عملیات روانی تأثیرگذار بود. چراکه سربازان باقیمانده نیز با خشم به سمت این اصوات وهمآور شلیک میکردند تا در کسری از ثانیه خود زیر آماج گلولههای دشمن قرار گیرند.
از آنجایی که زونا برای خاکسپاریش با لباسی یقهبلند پوشانده شده بود، شایعات فراوان شد و حقایقی که قبلاً فاش نشده بودند، آشکار شدند.